قمر و قربانعلی
در یک قروب قم انگیز پاییزی که قمر و قربانعلی زیر درخت ِ قوزالقلازک قدم میزدند ، کلاقکی قار قار کنان بر روی قوز قربانعلی نشست و قوز قربانعلی شکست.
قربانعلی فریاد زد : قمر ، قمر ، به دادم برس ، قوزم شکست.
قمر فریاد زد : قربانعلی ، قربانت گردم ، قوزت شکست؟
قــ - ق
--------------------------------
پا نوشت ها :
قروب = غروب ، قم انگیز = غم انگیز (به دلیل بیشتر آشنایی شما دانش آموزان گرامی ، در این دو کلمه غ به ق تغییر یافته هست)
قوزالقلازک = نام درختی کمیاب
ابی ، آریاالسلطنه
منم باید می نوشتم کلاق؟!:))
شدی عین خود فرهنگستان ادب فارسی...
ممکنه از تو عبرت بگیرن و همه را با ق بنویسن از فردا!:))